(برنده جایزه مدیسیس 2003) زمستان 1919 است، سرمای زمستان تیغ برندهاش را پراکنده، جنگ داخلی در جریان است، جنگِ قدرت و جاهطلبی عرصه را بر مردمان تنگ کرده است. در نزدیکی خطِ مقدم رومانی چهار سرباز ارتش سرخ همراه شدهاند و باید صبر کنند؛ صبر برای آنچه اجتنابناپذیر است، برای شروع مبارزه و شاید برای مرگ.
ژینا خبردار میشد که ژوناس بهخاطر او مرده است؟ هنوز میکوشید به خودش دروغ بگوید، و ازاینبابت سرخ میشد. بهخاطر او نبود که میرفت، بهخاطر خودش بود؛ درواقع، شاید بهاینخاطر بود که مجبورش کرده بودند خیلی در خودش فروبرود.