هرگاه از زندگی روزانه و ملالانگیز خسته میشویم و به جست و جوی سرزمینی دیگر، خیالانگیز، پرماجرا و در همان حال حقیقی و بکر میگردیم تا پلی میان خواب و بیداری، واقعیت و رؤیا بنا کنیم
شاید من هم بتوانم پانزده سال تمام آن بالا دوام بیاورم. شاید یک مرغابی رویم بنشیند و برایش استراحتگاهی شوم. شاید این فکر و خیال ها احمقانه باشد. اما گمان کنم از تماشای دفن پدر و مادرت توی جعبه یی زیر گل عاقلانه تر باشد.