در سرزمینی به نام “دریای بدون باد” زندگی آرام و ساکتی جریان داشت. در این جزیره، بادی نمیوزید، موجی نبود و مردم به سکوت عادت کرده بودند.ناخدا پوف آرزو داشت روزی باد بیاید و زندگی یکنواخت آنها را تغییر دهد....
ارکیده به اتهام قتل بازداشت شده و حالا درست در یک قدمی طناب دار است؛ او نفس سرد چوبهی اعدام را هر شب نزدیکتر به گردن خود احساس میکند و در آخرین فرصتی که برایش باقی مانده...