راوی تمام داستانهای دروغ خود فیشر بود. آخرین داستان دروغش هم این بود که به بازجوها گفت در ساختمانی خرابه در مسکو کلی پول پیدا کرده است. این داستان علامتی بود به مسکو که گرچه دستگیر شده، چیزی را فاش نخواهد کرد.
این داستانی از یک مرد درونگرا است. او برای همدورههای خود یک پادشاه بزرگ بود، یک افسانه در دوران زندگی خود. و میراثی خارقالعاده به جا گذاشت؛ یک بریتانیای جدید.