رسماً از زندگیام بیزار بودم. از همه چیزش، به معنای واقعی کلمه. میدانستم که میتواند از این هم بدتر باشد. میشد بیخانمان باشم یا یک بیماری صعبالعلاج بگیرم یا در کشوری زندگی کنم که افراطیها روی دخترهایی که به مدرسه میروند، اسید میپاشند. اما به جز این طور تراژدیهای واقعی، اخیراً خیلی سخت بود چیزی را پیدا کنم که بتوانم از بابتش خوشحال باشم.
در شبهای بدون ماه، مردان و پسران جبله، شهر غبارآلود ماهیگیران در ساحل سوریه، فانوسهایشان را جمع می کنند و با کم صداترین قایقهایشان به راه می افتند. پنج یا شش قایق کوچک، با دو سه ماهیگیر در هر کدام. نزدیک دو کیلومتر آن طرفتر، در دریای سیاه قایق ها را دایره وار قرار می دهند، تورهایشان را میاندازند. تصویر نور فانوس هایشان که روی آب بود، به ماه میماند.
دیوید بوردول در کتاب ازو و بوطیقای سینما با ترکیب اطلاعات بیوگرافی ازو و بحث در مورد استراتژیهای زیباییشناسی و اهمیت فرهنگی فیلمها، تصویر محبوب ازو به عنوان صنعتگر سنتی ژاپن را به پرسش میکشد و ماهیت زیباییشناختی و کارکردهای سینمای او را بررسی میکند.
نظریه استعاره مفهومی را میتوان دیگاهی از استعاره در نظر گرفت که در آن ساختمان معنای استعاری صرفا به این نکته میپردازد که چگونه استعارهها از همبستگی در تجربه یا از شباهت بین حوزههای تجربی برمیخیزند. در هر دو، معنای استعاری را میتوان مشتق از یک مجموعه تناظر، یا نگاشت، منظم میان این دو جنبه تجربه در نظر گرفت...
کتاب "خاک خوب"، داستان تکان دهندهی مزرعهداری چینی و خانوادهاش را روایت میکند. وانگ لانگ، مردی خاضع و فروتن است که به خاکی که در آن کار میکند، افتخار کرده و زمینش را به اندازهی خود و خانوادهاش دوست دارد...