کتاب «پاستیلهای بنفش» داستان زندگی جکسون و دوست خیالیاش است. وضعیت زندگی خانوادهی جکسون، چند وقتی است که تعریف چندانی ندارد. آنها نه پولی برای اجارهی خانه دارند و نه پولی برای غذا. وضعیت چنان بحرانی است که جکسون، پدر و مادر و خواهر کوچکترش شاید دوباره مجبور شوند در مینیونشان زندگی کنند. و اما کرنشا...
در مهمانخانهای قدیمی و اسرارآمیز در جنگلهای «ورمانت»، لوسترها بیدلیل به حرکت درمیآیند، چراغها روشن و خاموش میشوند و صدای رادیو تا بالاترین حد افزایش مییابد و سایههایی روی دیوارها حرکت میکنند...
روان درمانگری برجسته به نام ژولیوس هرتزفلد پس از مواجهه با مرگ خود در خلال یکی از معاینات عمومی، مجبور میشود تا نگاهی دوباره به زندگی و کار خود بیاندازد...