چطور می شود شر و مجریان آن را در فضای فرد محور غیر قابل درک دنیای مدرن شناسایی کرد؟ این سؤال آزاردهنده مرا به نوشتن آزمایش وا داشت. در ابتدا آن را به این نیت نوشتم که دیالوگهای متن در هر خط بین چند بازیگر تقسیم شود اما در بازه های زمانی مختلف به صورت تک گویی به وسیله بازیگرهای مختلف اجرا شدند. جرقه اولیه نگارش استخر (خالی) نیز از چند عکسی که از عکاس آمریکایی نان ،گلدینگ به من نشان دادند شکل گرفت. عکسها آن قدر مرا مجذوب خود کرد که وارد مکاشفه ای در باب ذات مخرب دوستی و ارتباط بین بیماری و هنر شدم
بال هات رو باز کردی و بالای سرمون پرواز کردی مشکلی نیست سعیات رو کردی دست مریزاد برای این تلاش اما فکر کردی به همین ختم میشه؟ تو ابرها پرواز کنی و زندگیهای شهری مون رو از اون بالا تماشا کنی؟ واقعاً فکر کردی به همین ختم میشه؟ معلومه که به این ختم نمیشه حالا هم که با مخ اومدی زمین درد داره مگه نه؟ میفهمم درد داره.