لایلاست که با برادر و مادرش در خانهای نیمهمخروبه زندگی میکند. مادرشان معتاد است و گاه روزهای متمادی به خانه سر نمیزند. لایلا تلاش میکند تا از عهدۀ اداره کردن اوضاع بربیاید؛ اما از بیرون، همه کمابیش متوجه شدهاند که او و برادرش در وضعیتی طبیعی به سر نمیبرند. بت، مادر کریستی که دوست نزدیک لایلاست، برای کمک کردن به لایلا، به او نزدیک میشود و متوجه وضعیت غیرعادی او میشود و....