برای خروشا یا همان جودی ابوت هجده ساله هیچ چیز هیجان انگیزتر از دنیای بیرون از نوانخانه ی جان گریر نیست اما جایی را ندارد که برود تا اینکه سروکله ای مردی نیکوکار و ناشناس پیدا می شود که میخواهد با هزینه ی خودش او را به بانشگاه بفرستد.
ماتیلدا دختریچه ی کوچکی است با دنیایی از استعداد که گیر پدرومادر سریه هوایی افتاده و از مدرسه هم شانس نیاورده است، البته به جز معلم دلسوزش خانم هایی که استعدادهای ماتیلدا را میبیند و او را تنها نمی گذارد.