کتاب «پانزده سال دارم و نمیخواهم بمیرم...؛ زندگی آنقدرها هم آسان نیست» زندگینامهای تأثیربرانگیز، برگرفته از خاطرات دوران نوجوانی کریستین آرنوتی است و داستان چگونگی ازهمپاشیدن یک زندگی عادی در دوران جنگ را به تصویر میکشد.کریستین، از سن پانزدهسالگی خود، در سال 1945، داستانی تکاندهنده از وحشت، مرگ، گرسنگی، تشنگی و تجاوز میگوید. از روزهایی که او و خانوادهاش از ترس رژهی نظامی ارتش آلمان و روس در دوران محاصره بوداپست در زیرزمین خانهی خود پنهان شده بودند. دعا برای زندهماندن، پرسیدن مداوم این سوال از خود که آیا روزی این تجربیات هولناک پایان خواهد یافت، سوگواری برای ازدستدادن دوستان پناهنده در زیرزمین و ناگهان، دستیافتن به آرامش افکار و رویاها، به آرزوهای همیشگی زندگی. نوشتههای او، شرح وقایع تاریخی هولناک اما متهورانه، از هراس و وحشت جنگ است. شاهکاری در ادبیات جنگ. داستانی که توانایی نمایش خشونتها، سایهها و سکانسهای پرتنش یک فیلم را داراست، فیلمی واقعی از خشونتها و بیرحمیهای جنگ.کریستین آرنوتی (20نوامبر1930 - 6اکتبر2015) یک نویسندهی فرانسوی متولد بوداپست بود. او «پانزده سال دارم و نمیخواهم بمیرم...؛ زندگی آنقدرها هم آسان نیست» را براساس دفترچهخاطرات خود که تجربههای دوران نوجوانیاش در زمان محاصرهی بوداپست در سال 1945است، نوشته است. او بههمراه والدینش از مجارستان گریخت. وقتی وارد فرانسه شد، دفترچهخاطراتش تنها چیزی بود که هنوز در اختیار داشت. این کتاب در سال 1956 در مجله هارپر نقد شد.