ژلوزی کتابی در ژانر درام به قلم آلن روب-گرییه است. منوچهر بدیعی این کتاب را به فارسی ترجمه کرده است. آلن روب-گرییه رماننویس و فیلمساز، از شخصیتهای مهم ادبی و اجتماعی فرانسه بود. نخستین رمان او توسط ناشران مختلفی رد شد و روب-گرییه بعدها آن را بازنویسی و منتشر کرد. اولین رمان منتشرشدهاش، پاککنها، نقد مثبتی از رولان بارت دریافت کرد و به یکی از معروفترین آثار اول فرانسه تبدیل شد.
روب-گرییه پس از منتشر کردن اولین رمانش بهصورت تماموقت به نویسندگی پرداخت. بعد از انتشار چهارمین رمانش وارد دنیای سینما شد و اولین فیلم خود را کارگردانی کرد. از سال 1971 تا 1995 به نیویورک نقل مکان کرد و در دانشگاه نیویورک به تدریس پرداخت. روب-گرییه پایبند به مکتب رئالیسم بود و در رمانهایش از رویکردهای روانکاوی فروید برای پرداخت شخصیتهایش استفاده میکرد. در کتابهای او خواننده بهآرامی در دنیای داستان غرق میشود و احساسات عمیقی را به واسطهی توصیف دقیق، جزئیات عجیب و تکرار تجربه میکند.
ژلوزی چهارمین رمان اوست. عنوان این کتاب هم میتواند حسادت ترجمه شود و هم میتواند اشاره به نوعی پنجرهی بزرگ باشد. هر دو معنی ارتباط نزدیکی با داستان این رمان دارند. راوی داستان شوهری حسود است که از پنجرهای حرکات همسر خود را به دقت زیر نظر میگیرد. در این رمان کوتاه، شخصیت شوهر حضور پررنگی در داستان ندارد و تنها در بعضی بخشها به او اشاره میشود. او در سکوت، فعل و انفعال اتفاقافتاده میان همسرش، که تنها با نام A از او صحبت میکند، و همسایهشان فرانک را مشاهده میکند. لحن راوی در ابتدا دقیق و صحیح است؛ اما بهمرور دادههای واقعی او از مشاهدهی همسرش با توهمات او از خیانت همسرش درمیآمیزد و تمیز دادن حقیقت از توهمات راوی برای خواننده سخت میشود.