در این آرمانشهر، که در پی فرار از بحرانهای جهان واقعی مستقر شده است، همهی اسباب شوخی و خنده فراهم است. در این داستان طنز پای همهی دلایل استقرار مدینهی فاضلهی افلاطون و سایر فیلسوفان به میان میآید تا بازی شوخی دربگیرد. در واقع این متن یادداشتهای روزانهی سباستوس میکلانکوس، مشاور گذالفنون، فیلسوفشاه این جزیره، است و حوادث و ماجراها و رویدادهای زندگی عمومی و خصوصی آن شهر و دربار و درباریانش را روایت میکند. اینگونه هم حوادث مهم سیاسی و بحرانهای گوناگون و راهکارهای این فیلسوفشاه مرور میشود و هم نقش آموزههای افلاطون در زندگی فیلسوفان و جهان سیاست کاویده میشود. بسیاری از آرای فیلسوفان یونان باستان بهشوخی گرفته میشود و نکات خندهداری از زندگیشان روایت میشود. گاه بلوا میشود یا خطری این تمدن نوپا را تهدید میکند و گاه خود به جان یکدیگر میافتند و بنای مشاجره و جدل و ناسازگاری میگذارند. اوج و حضیض این جامعه در کنار گسترش شرایط فساد آن و پیدایش دموکراسی و فروپاشی آریستوکراسی آن جزیره، همه شوخی دیگری است تا سرخوردگی این مشاور کاردان را پس از شکست حکومت محبوبش و اقامت در کشوری دموکرات دستمایهی طنزی تازه شود.