نویسنده، با تمرکز بر آشفتگی طبیعت، برای نشان دادن تلاطم روحی شخصیت ها، ماجرا را پیش می برد و بر هول و ولای خواننده همراه با کشاورز آشفته ذهن می افزاید. جنگل طوفانی هم مکان رویدادهاست و هم زمینه ذهنی کنش های گیله مرد را می سازد. شیون زنی که از عمق جنگل به گوش می رسد، مایه تکرارشونده ای است که «چون یک موسیقی زیرزمینی… صحنه هارا قطع می کند یا به هم پیوند می دهد» (سپانلو، 1358، ص 30)؛ صدایی است که گیله مرد را به اقدام برای فرار و انتقام گیری برمی انگیزد.