طرف های ظهر بود که از تو کامیون یونجه پرتم کردن بیرون. شب قبلش دور و بر کامیونه ول گشته بودم و به محض این که خزیدم زیر برزنتش، خوابم برد. بعد سه هفته تو تیاجوآنا خیلی خواب لازم بودم و کماکان هم داشتم به خوابم می رسیدم که یه طرف برزنته رو -برا خاطر خنک شدن موتور- زدن کنار. یهو دیده بودن یه پایی از زیرش زده بیرون، پرتم کردن پایین. ولی یه سیگار بهم دادن؛ من هم دیگه زدم به جاده تا یه چیزی برا خوردن پیدا کنم