شخصیت اصلی داستان دختری 22ساله به نام نیاز است که سالهاست حرفی را در درون خود نگه داشته است و نمیتواند آن را بازگو کند؛ خاطرات دوران کودکیاش او را آزار میدهد و فکرش تمام وجودش را میلرزاند؛ فکر و خیال گذشته دست از سر او بر نمیدارد و کاری جز حسرت و پشیمانی از او بر نمیآید. درد و نفرتی در دل دختر جمع شده است که اجازه نمیدهد به چیز دیگری فکر کند...
نیاز در باغ بزرگ عمویش بههمراه خانواده زندگی میکند. ارتباط او با پسرعمویش «میثم» و تهدیدهایش او را دچار وحشت و ترس میکند. دختر برای فرار از رسوایی مجبور به مهاجرت میشود اما...