او نباید تحت تاثیر احساساتش قرار میگرفت یا نشان میداد که از این ماجرا رنج می برد؛ تمام آن رنجی را که از وقتی پی به عشق ادوارد برده بود سعی کرده بود نهان کند. روایت او ساده و روشن بود و اگرچه نمی شد آن را بی هیچ ابراز احساساتی بیان کرد، هراه با هیجانی خشن و نه اندوهی تند و شدید بود.
النور باید سنگ صبور دیگران میبود و او فقط میتوانست با تسلای ذهن خود به آرامش برسد و با تبرئه کردن ادوارد از هرگناهی جز بی مبالاتی و بی احتیاطی …
جین آستن در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۵ در استیونتون، همپشر، جنوب شرقی انگلستان، به دنیا آمد. او ششمین فرزند از هفت فرزند یک کشیش ناحیه بود. در سال ۱۸۰۱ که پدرش بازنشسته شد، با خانوادهاش به باث نقل مکان کرد. پدرش در سال ۱۸۰۵ از دنیا رفت و جین و مادرش چندینبار نقل مکان کردند، تا سرانجام در سال ۱۸۰۹ در نزدیکی التن در همپشر ماندگار شدند. جین آستن در همانجا ماند و فقط چند بار به لندن سفر کرد. در مه ۱۸۱۷ به سبب بیماری به وینچستر کوچ کرد تا نزدیک پزشکش باشد، و در ژوئیهٔ ۱۸۱۷ همانجا درگذشت. همانطور که بالاتر گفته شد جین چند سالی از عمر خود را در شهر باث سپری کرد و این شهر به عنوان محل اقامت او مشهور است. مؤسسهای به نام «مرکز جین آستن» در خیابان «گی» در مرکز شهر باث موجود است که هر سال جشنوارهای به نام جشنواره جین آستن در این شهر برگزار میکند. رمانهای جین آستن از پرخوانندهترین آثار در ادبیات جهاناند و حدود دویست سال است که نسلهای پیاپی با کشش و علاقهٔ روزافزون، رمانهای او را میخوانند.
جین آستن در دوران نوجوانی نوشتن رمان را آغاز کرد. او در شش رمان دربارهٔ زندگی در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم نوشت. چهار تا از این کتابها در یک دوره چهار ساله منتشر شدند که نشان دهنده سرعت او در نگارش بود. عقل و احساس، غرور و تعصب، مانسفیلد پارک و اِما کتابهایی بودند که در زمان حیات او چاپ شد. دو کتاب دیگر او پس از مرگش منتشر شد. کتاب هفتم او هیچگاه به پایان نرسید. آستن در دورانی که زنده بود کتابهایش را بدون نام چاپ میکرد و هیچکس نمیدانست که نویسندهٔ کتاب، چه کسی است.
جین آستن، برخلاف قهرمانهای رمانش، در طول عمر ۴۱ سالهاش هرگز ازدواج نکرد.