هایدی، عاشق زندگی جدیدش در کوهستان، بازی زیر نور آفتاب و بزرگ شدن در میان بزها و پرندگان شده است. اما در یک روز خیلی بد، عمه ی او به آن جا می آید و او را مجبور می کند که با خانواده ای جدید در شهر زندگی کند. اما هایدی طاقت دور بودن از پدربزرگ را ندارد؛ آیا او می تواند راهی برای بازگشت به کوهستان و جایی که به آن تعلق دارد، پیدا کند...