چگونه انسان همزمان میتواند بیمار، درویش، صحنهگردان شادی، نوعدوست، هنرمند و دانشمند، مقدس و مجرم، دوستدار طبیعت و هیولای ویرانگر آن باشد؟ پاسخ، به قطع و یقین، مستلزم همکاری مورخان و جامعهشناسان و همینطور هنرمندان است که حساسیتهایشان اغلب الگوهای پنهان شور و هیجان انسان را به صرافت در مییابد، اما همچنین نیازمند همکاری شاخههای مختلف زیستشناسی نیز هست. چگونه است که احساسات نهتنها در دوران شباب فرهنگها حضور داشتهاند، بلکه در تکامل نیز یار و همراهشان بودهاند؟ بهدنبال یافتن راهی بودم تا از طریق آن زندگی انسان را، آنگونه که امروز میشناسیم مجهز به ذهن، احساس، آگاهی، حافظه، زبان، گروهجویی پیچیده و هوش خلاق به زندگی اولیهی چند میلیارد سال پیش وصل کنم. برای برقراری این ارتباط لازم دیدم ترتیب و خط زمانی برای تکوین و پیدایی این تواناییهای خلاق در طول تاریخ بلند تکامل پیشنهاد دهم.