من با یک جفت گوشواره دودیکسی را ملاقات کردم که ترسشکاف هایی بود بر لبه پیراهنشوقتی که دکمه های رنج را یکی یکی می بستو هنوز نمی دانستآینده ، انتزاعی از زمان نیامده استحتی می تواند نیایید