«میشائیل کلهاس» داستان بلندی است که هاینریش فون کلایست براساس یک روایت تاریخی کهن نوشته است. داستان شرح ظلمهایی است که به اسبفروشی به نام میشائیل کلهاس میشود. او مجدانه در جستوجوی عدالت برمیآید، اما هربار ظلمی سهمگینتر از پیش گریبانش را میگیرد و درمییابد که دستگاه قضا به کلی فاسد است. این داستان، که اولین بار در ۱۸۱۰ منتشر شد، بلندترین داستان این مجموعه به شمار میآید. این داستان از جمله شاهکارهای ادبیات آلمانیزبان است و بسیاری از ادیبان بزرگ، از جمله کافکا و هسه و داکترو، لب به ستایشش گشودهاند. داستان دیگر این مجموعه «گندهپیر لوکارنو»، دربارهی پیرزنی مفلوک است و داستان «زلزله در شیلی» به شرح دلدادگی دو عاشق میپردازد. داستان آخر هم، با عنوان «مارکوئیز فون اُ…»، قصهی بیوهزنی رنج دیده است
؛ زنی که نمیداند چهوقت و به دست چهکسی باردار شده است.