روایت کتاب من تنها زن صحنه بودم در هفدهم مه 1933 آغاز می شود و تا چهارم سپتامبر 1942 ادامه می یابد؛ روایتی که هم شروعی شورانگیز دارد و هم پایانی درخشان و مخاطب را با خود به لحظه های پرهیجان تاریخ می برد.
«در پایان، آیا همان شخصی شده بودم که آنان پیش از آن تصور می کردند؟ برای هر کس دیگری هدی لامار بودم. فقط صورتی زیبا و بدنی نرم. من هرگز هدی کیسلر نبودم؛ مخترعی بلندپرواز، متفکری کنجکاو و یهودی. من هرگز پشت نقش های بسیاری که روی صحنه های خاموش و روشن بازی کردم، خود واقعی ام نبودم.»