سنگش را از پیش علم کرده بودند. صلیب رومی سادهای بود، سفید. میخواستم بدهم نامم را رویش بگذارند،با عنوان آرامگاه و تاریخ میلادم. پس تنها چیزی که کم داشت، تاریخ مرگم بود. بهم اجازه نمیدادند. گهگاه تبسمی بر لبانم مینشست، گویی پیشاپیش مُرده باشم..