مادربزرگ بهترین دوست و یا بهعبارتی تنها دوست السا است، دختر هفتسالهای که با همسنوسالهایش تفاوت آشکاری دارد و همین دستمایهی آزار و اذیتهایی از سوی آنها میشود، او متفاوت است، درست مانند مادربزرگش! هرچقدر که مردم معتقدند السا بیشتر از سنش میفهمد به همان اندازه باور دارند مادربزرگ زن سرخوشی است؛ تنها به یک دلیل، آن دو آنگونه که انتظار میرود نیستند.مادربزرگ قهرمان الساست. زنی که از نظر مردم غیرعادی و عجیب است. او شبها قصههای افسانهای برای السا میخواند و دختر را به دنیای قصهها میبرد، دنیایی که در آن هیچکدام از آدمهایش مثل السا و مادربزرگش معمولی نیستند. روزی که مادربزرگ میمیرد السا تنها و عصبانی از اینکه مادربزرگ او را تنها گذاشته نامههایی از مادربزرگ پیدا میکند، نامههایی که السا را وارد فضایی ماجراجویانه میکند و قصههای پرفراز و نشیبی را برای او رقم میزند.