هر یک از ما داریم خانه مان را گم می کنیم اما شهامت نداریم به دیدن آن دیگری برویم. بارا به این دلیل نمی تواند که از شوهرش می ترسد و من به این دلیل نمی توانم که از خدا می ترسم. از فکر فریب دادن کسانی که به من اعتماد دارند می ترسم. و هر دویمان از ویران کردنِ کاشانهٔ بچه هایمان می ترسیم. اما خانهٔ ما کجاست؟ بی تردید در وسایل خواب و کارت های هویتمان نیست. آن ها را یا همه جا با خودمان می بریم یا برای همیشه گم می شوند