هیچ غرامتی سنگینتر از غرامت دل نیست.
عشق، طوفانیترین و در عین حال آرامبخشترین احساسی است که خداوند آفریده است. عشق میتواند جهان ما را دگرگون کند. عشق، اساس و منشا هر تحولی است. عشق میتواند مردانی اندک اما از جان گذشته را در برابر لشکری بزرگ به مبارزه وادارد. عشق میتواند در عظمت سردابی مخوف، روشنایی بیافریند. ای عشق تو چه پرشکوهی! تو چه عظمتی داری!
غرامت دل کتابی است برای عظمت بخشیدن به عشق. عظمت بخشیدن به عالیترین احساس بشری. غرامت دل اثر بینظیری است که باید خوانده شود. این رمان داستانی است از دو عشق. دو عشق که در آغاز لطافتی حیرتانگیز دارد اما چنان سوزان میشود که مرگ را نیز به تحسین وامیدارد. دو عشقی که میتوان نمونه آن را، احساس آن را، شور آن را و افسانه آن را در روح و جانمان حس کنیم. هر کسی عشق را تجربه کرده باشد و از شهد شگفتانگیز آن نوشیده باشد، در سرمستی و حلاوت این دو عشق مسحور خواهد شد.
لیمان نویسنده جوانی است که برای آموزش داستاننویسی به خانه یکی از بازماندگان زندیه پا میگذارد و در آنجا دل در گرو عشق دختری زیبا میگذارد که از نوادگان لطفعلی خان زند است. عشقی شورانگیز شکل میگیرد اما در همان خانه، عشقی دیگر از دل تاریخ آشکار میگردد. عشقی که در هنگامه مبارزات عباس میرزا با دشمن غداری چون روسیه شکل گرفته است. آذربایجان، سرِ ایران در آتش میسوزد و عشقی در قلب رشیدترین مرد، آتشی دیگر به پا کرده است و او با نیروی این عشق دلیرانه به قلب دشمن نابکار میزند. غرامت دل ستایشی ست بیپایان از عشق. از بزرگی و شکوه عشق. صحنههای نبرد ایرانیان با روسها در نهایت استادی نوشته شده است. به گونه ای که شما خود را در برابر آن مردان دلیر خواهید یافت.
زمانی که کتاب را به پایان رساندید، از خود میپرسید من چه خواندم؟ یک داستان؟ یا یک واقعیت؟
حدیث این کتاب چنین است. کتابی که نویسنده آن سه سال از عمر خود را در پایش چون شمعی که میسوزد و فرو میریزد، فدیه کرده است.