کتاب عصیانگر اثر آلبر کامو، نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی و ترجمهی مهستی بحرینی است. کامو این اثر را در سال 1951، اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم نوشت. این کتاب عصارهی افکار فیلسوفی است که در جامعهای متأثر از نحلهها و مکاتب فکری زندگی میکند. او که در طول زندگی کوتاه و پربارش با اکثریت قریب به اتفاق گروههای عقیدتی اروپا آشنا بود، هیچگاه اسیر تعصب و استبداد فکری نشد. کامو در کتاب عصیانگر که به صورت مقاله نگاشته شده، تلاش میکند با بهرهگیری از تفکرات و دیدگاههای انسانهای یاغی، تجربیات عقیدتی و ایمانی اروپائیان ـمسیحیت، نیستانگاری، فاشیسم و کمونیسمـ را بکاود و از سیر تاریخی افکاری که در طول زمان در اروپا بروز کرده، دیدگاهی روشن به دست دهد.
این اثر که در پنج فصل ـعصیانگر، عصیان متافیزیکی، عصیان تاریخی، عصیان هنری و اندیشهی نیمروزیـ نوشته شده، با یادآوری لحظات تاریخی هشدار میدهد تکرار رویدادهای گذشته اجتنابناپذیر است. نویسنده باور دارد افرادی که از عشق به انسان سخن میگویند، کشتارها را با دستاویز قرار دادن فلسفه توجیه میکنند. او مینویسد، اگر به چیزی مؤمن نباشیم و نتوانیم ارزشی را تأیید کنیم، همه چیز مباح خواهد شد. به معنای دیگر، نیستانگاری متولد شده و منطق بر عذاب وجدان که امری بیهوده خواهد بود پیشی خواهد گرفت.
نویسندهی کتاب مخالف عصیانگری نیست و آن را عاملی میداند که به فرد انگیزه میدهد تا به دفاع از حیثیت مشترک ابناء بشر بپردازد. اینجاست که انسان با همذات شدن با تاریخ و وفادار نماندن به عصیان خویش با انقلابهای نیستانگارانهی قرن بیستم همراه میشود.
آلبر کامو ۷ نوامبر ۱۹۱۳ – ۴ ژانویهٔ ۱۹۶۰ نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی برنده جایزه ادبی نوبل بود. او یکی از نویسندگان بزرگ در مکتب رئالیسم، خالق کتاب بیگانه و مقاله جریانساز افسانهٔ سیزیف بود.
سه اثر معروف کامو با نامهای بیگانه، کالیگولا، افسانه سیزیف بیش از هر چیز سبک نوشتاری او را معرفی میکنند و موضوع محوریشان پوچی است.
کامو در سال ۱۹۵۷ به خاطر پرداختن به مشکلات وجدان بشری در عصر حاضر برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آلبر کامو پس از رودیارد کیپلینگ جوانترین برندهٔ جایزهٔ نوبل و همچنین نخستین نویسندهٔ زادهٔ قارهٔ آفریقا بود که این عنوان را کسب کرد. همچنین کامو در بین برندگان نوبل ادبیات، کمترین طول عمر را دارد. او دو سال پس از بردن جایزهٔ نوبل در تصادف رانندگی درگذشت.
با وجود برچسبهایی که اغلب فلاسفه هم عصر وی به او زدهاند، کامو اگزیستانسیالیست نبود. او در مصاحبهای در سال ۱۹۴۵ هرگونه همراهی با مکاتب ایدئولوژیک را تکذیب میکند و میگوید: «نه، من اگزیستانسیالیست نیستم. هم سارتر و هم من همیشه متعجب بودهایم که چرا نام ما را پهلوی هم میگذارند.» اگزیستانسیالیسم، در پی گرفتن هدفی به منظور معنی دهی به ارزشهای ازدسترفتهاست. حال آنکه ابسوردیسم، پذیرش پوچی، عصیان و ادامه دادن به زندگی جدای از معنی تراشیدن و در پی گرفتن منظوری دینی است.
کامو در الجزایر فرانسه تحت استعمار فرانسه زاده شد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود دروازهبان تیم فوتبال این دانشگاه بود. در سال ۱۹۴۹ پس از آنکه کامو از جنبش «شهروند جهانی» گری دیویس جدا شد یک اتحادیهٔ بینالمللی را تأسیس کرد که آندره بروتون نیز یکی از اعضای آن بود. شکلگیری این گروه، به گفته خود کامو، بر اساس محکوم کردن هر دو ایدئولوژی شکل گرفته در آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی بود.