ترمه دختریست زیبا و آرام، که ساده می پوشد و ساده زندگی می کند. احساس تنهایی شدیدی وجودش را فراگرفته و به دنبال همراهیست برای خود، از دیدن جمع دوستانه دیگران حسرت می کشد و حسی دارد شبیه به اینکه کسی را در این دنیا ندارد که او را درک کند. دختری تنها با اطرافیانی که چندان شبیهش نیستند و شاید همین دلیل تنهایی اش است، او با آن احساسات پاکش دل در گرو مردی می بندد مردی که گمان می کند برایش دست نایافتنی است.
در بخشی از کتاب آمده است: