فرانتس کافکا روزی در پارکی دختربچۀ گریانی را میبيند که عروسکش را گم کرده است. او تصمیم میگیرد به دخترک کمک کند. نویسندۀ مسخ، حکم، امریکا و بسیاری دیگر از آثار مطرح قرن بیستم، قلم به دست میگیرد و از چشم يك عروسک به جهان مینگرد، عروسکی که به سفری دور و دراز رفته است.