کتاب صادق هدایت به روایت انجوی شیرازی نوشتهی ولیالله درودیان است. ابوالقاسم انجوی شیرازی معروف به نجوا یا آنطور که دوستان نزدیک صدایش میکردند: سید ریش، در خانوادهای دینباور در شهر شیراز به دنیا آمد و بالید. او بنیانگذار مرکز فرهنگ مردم وابسته به تلویزیون ملی ایران و محقق فرهنگ عامه بود. علاقه به ادب و فرهنگ باعث شد از نوجوانی در محضر بزرگانی چون ملکالشعرای بهار، جلال همایی، سید کاظم عصار و… حاضر شود و کسب فیض کند. او پس از پایان تحصیلات متوسطه به سوئیس رفت و از دانشگاه ژنو فارغالتحصیل شد. نقطهی عطف زندگی انجوی شیرازی آشنایی و دوستی عمیق با صادق هدایت بود که تأثیر بسزایی بر زندگیاش گذاشت. انجوی پس از بازگشت به ایران علاوه بر مطالعه و پژوهش بر فولکلور، قصهها، افسانههای کهن پارسی و بهطورکلی فرهنگ مردم، دیوان حافظ را تصحیح و منتشر کرد. او که روزنامهنویسی برجسته بود، سردبیری روزنامهی نبرد امروز و مجلهی آتشبار را بر عهده داشت. در اواخر دههی سی و اوایل دههی چهل، دعوای آشنایان بر سر صادق هدایت به صفحات مجلات ادبی جنجالی کشید. شوق و اشتیاق نسل تازهای از روزنامهنویسان باعث شد به این مناظره دامن زده شود. تقریباً همهی اطرافیان اهل قلم او در این دام افتادند، به یکدیگر تهمت زدند و نگفتههایی را فاش کردند، نقل قولهایی از او آوردند و… . در همین مجادلهها بود که نام سید انجوی به میان آمد. او تهمت میشنید و دم برنمیآورد. تنها کسی بود که در دام گفتوگوها بر سر هدایت نمیافتاد و این، گرچه از جهت انسانی و اخلاقی پسندیده شمرده میشد، برای روزنامهنویسان که میخواستند همهچیز را دربارهی هدایت بدانند، خوشایند نبود. انجوی و یزدانبخش قهرمان، دیگر یار هدایت، یاد او را همچون گنجینهای گرانبها با خود نگه داشته و هر روز آن را زنده میکردند، ولی از اینکه آن را با دیگران تقسیم کنند معذور بودند. انجوی شیرازی در این کتاب، با نثری جذاب، پرکشش و جاندار که از دوران روزنامهنویسیاش باقی مانده، راوی صادقی است که صادق هدایت واقعی را بیکموکاست معرفی میکند. او خاطرههایش را میتکاند و خاطرات معاشرت با رفیق دیرین را عمومی میکند.