سومین دروغ، سرگذشت اندوهبار دو برادر است که در فکر یکی میگذرد: "من را کلوس مینامند، ولی آیا نامم همین است؟ من از کودکی یاد گرفتهام که دروغ بگویم. در دوران بازآموزی به من دروغ میگفتند و من هم دروغ میگفتم. پس از گذر از مرز کشورم هم دروغ گفتم و در کتابهایم نیز دروغ گفتم. میخواهم برادری را بیابم که شاید وجود نداشته باشد. آیا برای آخرین بار دروغ خواهم گفت؟ "و برادر دیگر: "نام من کلوس است ولی هیچکس من را به این نام نمیشناسد. از پنجاه سال پیش که برادر دوقلویم ناپدید شده، زندگیام دیگر خیلی معنی ندارد. دیر زمانی چشم به راه بازگشتنش ماندهام. اما اگر امروز برگردد ناگزیر خواهم بود به او دروغ بگویم."پس از هراسهای جنگ و سالهای رژیم سربی، آیا سرانجام زمان گشودن چشمها به روی حقیقت رسیده است؟ ولی در این صورت، حقیقت چیزی جزء دروغی دیگر نخواهد بود، زیرا "کتاب هرقدر هم که اندوهبار باشد، به اندازهی زندگی غمبار نیست..."خانم آگوتا کریستوف، نویسندهی مجارستانیالاصل، در این رمان کوتاه که در کشورهای گوناگون با استقبال گرم روبهرو شده، به این پرسش، پاسخ میدهد.