نوشتن همین کار پیچیده است، «این آموختن به مردن»، بهعبارتی نکشتن، دانستن اینکه مرگی در کار است، نه انکار آن و نه گواهی بر آن ... جرم ما نیست آنچه بدان میاندیشیم، این جرم با جرم و جرایم درجشده در جراید فرق دارد، این جرم همواره کمی بیشتر یا کمی کمتر رخ داده است. -از متن کتاب تنها کتابی که ارزش نوشتن دارد، کتابی است که جسارت یا قدرت نوشتنش را نداریم. کتابی که رنجمان میدهد (مایی که مینویسیم)، کتابی که ما را به لرزه میافکند، شرمسارمان میکند و خونمان را میریزد. این نبردیست علیه خودمان، علیه مولف؛ از ما دو یا یکی بایست شکست بخورد، یا بمیرد. -از متن کتاب فارماکان هم میمیراند هم زنده میدارد. نجات همانجاست که خطر آنجاست. فقط با نوشتار است که از اقتدارِ همهجاگیر متن آزاد توان شد. نوشتن نبردی است علیه خودمان. متن، متن یگانهی جهان است -گورستان سوژهها. نوشتن خیانتِ من است به خودم. تنها این خیانت است که از عهدهی اقتدار برمیآید.