این مجروحیت چندمین مجروحیت من بود که اهل خانه داشتند به آن عادت می کردند. دیگر آن حساسیت های قبلی را نداشتند
اصلا انگار از همان روز که پدرم عکس مرا بزرگ کرده و به دیوار اتاق زده بود. مرا شهید حساب کردند. البته بعدها فهمیدم خواهر هایم در غیاب من خیلی احساس دلتنگی می کردند...