در ادبیات روانکاوی بحث های بسیاری در باب جنسیت مطرح است که حتی امروز هم نه نمود مفهومی آن روشن است و نه کاربرد بالینیاش. فروید در مقاله «زنانگی» خود با مفهوم پردازی این امر که چگونه «یک زن از کودکی با موضع دوجنسی پدید میآید» به موضوع «معمای زنان» پرداخت. فروید نمیدانست «زنان چه میخواهند؟»؛ در قرن بیست ویکم نیز زنانگی و سکسوالیته زنانه هنوز یک معماست. «معما» زنانگی را توضیح نداد، بلکه آن را در قالب مفهومی مبهم و دو پهلو رها کرد و همین مؤید نابسندگی بخصوصی در شناخت مسائل جنسی پیرامون زنان و زنانگی بود. زمان آن رسیده است که از فانتزی «رمز و راز زنانگی» دست بشوییم. زنان ابوالهول نیستند. یا بهتر بگوییم: آنها نه کمتر و نه بیشتر از مردان چنیناند. هیچ رمز و رازی برای حل شدن وجود ندارد. کتاب کنونی علاوه بر رساله اصلی فروید، شامل تفسیرهای مختلفی است که نظریه پردازان برجسته مکاتب گوناگون روانکاوی و مطالعات جنسیت از مفهومپردازی زنانگی ارائه کردهاند.