هانیه دانش آموزان دبیرستان است و در رشته تجربی تحصیل می کند؛ او در خانواده ای پنج نفره زندگی می کند و پدرش کسی است که همه ی دستاورد خانواده را خرج قماربازی و عیش و نوش خود می کند. هرچند این کارش شاید حاصل اتفاقی است که سال ها پیش برای دو تا از پسرهایش افتاده است! هانیه در درس و هنر استعداد بالایی دارد و گویا کسی دل در گرو عشق او بسته، کسی که به دلایل خودش از ابراز عشق به او اجتناب کرده است. روزگار پیش می رود و دوران جنگ فرا می رسد، جنگی که حتی نامش هم ترس می آفریند و در گیر و دار گذر دوران است که رضا به واسطه ناهید، دوست صمیمی هانیه، در مسیر زندگی او قرار می گیرد…