این قصه، قصه کهرباست و با گم شدن او، داستان دچار آشوب و به هم ریختگی میشود. کهربا گم میشود و کیاراد، که نامزد سابق او بود، به شکل غیرمنتظرهای باز میگردد و بازگشتش، همه چیز را دچار تلاطم میکند. اما "دو سنگ یکی کهربا" به قلم "فرشته تات شهدوست"، فقط متعلق به آنها نیست، بلکه به کامران شمس، احساسات، روحیات، عواطف و تصمیمات او نیز به طور مفصل میپردازد و نویسنده آنها را آن قدر ملموس شرح میدهد که مخاطب، برای کامران دل میسوزاند و با هر قدم که در قصه پیش میرود، نگران به سرنوشت او چشم میدوزد.