مامان گرگه و بابا گرگه دنبال دردسر نیستند. اما وقتی یک بچهی آدمیزاد کوچولو تاتیتاتیکنان سر از غار آنها درمیآورد، به این نتیجه میرسند که نباید تنها در جنگل رهایش کنند. آنها اسم پسر را موگلی میگذارند و او را مثل یکی از تولههای خودشان بزرگ میکنند. موگلی قانون جنگل و زبان حیوانات را از بالو، خرس قهوهای بزرگ، و باگیرا، پلنگ سیاهِ زیرک، یاد میگیرد، اما جان او در خطر است و حتی بالو و باگیرا هم نمیتوانند همیشه مراقبش باشند! از کتابخانهی کلاسیک مهتاب وارد دنیای شاهکارهای ادبی شوید.