اسپینوزا گونهای نظریهی قدرت حاکم را بسط میدهد که بر طبق آن قدرت حاکم برساختهی مردم است؛ به این ترتیب قدرت حاکم به قدرتی پویا با درجات گوناگونی از ثبات و عدم ثبات تبدیل میشود. قدرت حاکم توسط مردم و از طریق حالمایههایی نظیر امید، ترس و خشم برساخته میشود: اگر اعمال حاکم موجب خشم انبوه خلق شود قدرتاش کاهش مییابد: «اقداماتی که موجب خشم شهروندان میشوند دیگر جزو حقوق دولت نخواهند بود. زیرا مسلّم است که انسانها برحسب طبیعت، به محض این که دچار هراسی مشترک میشوند یا میل به جبران خسارتی مشترک پیدا میکنند، به پیوند با یکدیگر تمایل مییابند. حال با توجه به اینکه تعریف کننده و معیار حقوق دولت توان مشترک انبوه خلق است، میتوان نتیجه گرفت که دولت به همان اندازه که دلیل و بهانهای به شمار کثیری از شهروندان میدهد تا در اعتراضی عمومی به هم بپیوندند، توان و حقاش کاهش مییابد.» به بیان دیگر هرگاه اعمال حاکم موجب شود مردم علیه او به یکدیگر بپیوندند او قدرت خود را کاهش میدهد، به همان میزان که قدرت مردم برای شورش یا به ثمر رساندن یک انقلاب افزایش مییابد.