احمد پسریست شرور که از کتاب متنفر است و فقط به زور درسهای مدرسهاش را میخواند، روزی توسط معلم جدیدشان در کتابخانه مدرسه زندانی میشود، او هم کتابخانه را آتش میزند و از پنجره میگریزد، خیلی زود دستگیر میشود و توسط قاضی به تبعید محکوم میشود، اما نه به شهر و کشوری دیگر، بلکه به داخل کتابها، به جایی که احمد بیشتر از همه از آنجا نفرت دارد، کتابهایی که احمد در آنها تبعید میشود
عبارتند از: بینوایان، پاپیون، آن فرانک، پرواز بر فراز آشیانه فاخته، ۱۹۸۴ و درنهایت کوری! به نظر شما وقتی احمد تبعیدش تمام میشود و به زندگی واقعی برمیگردد هنوز هم از کتاب بدش میآید؟ احمدی که با تمام شخصیتهای کتابها زندگی کرده است و دردها و رنجها و شادیها و خوشیهای آنها را تجربه کرده است با احمد قبل از تبعید چه فرقی کرده است؟
(ازمتن ناشر)