آن روز صبح مامان چهار بار تلفن کرده بود تا از دست دختری که از او مراقبت می کرد، گله کند و هر بار از دفعه ی قبل اندکی آشفته تر بود. بار آخر داشت به جلسه می رفت که مامان گیرش انداخت و او هم، با یک «بعدا بهت زنگ می زنم» مختصر و مفید، گوشی را قطع کرد.