تا زمانی که گفت وگو در باب سلامت روان شبیه ادبیات مبلغ خوشبختی باشد که مثلاً سلامت را مترادف با مثبت نگری بداند - مایی که توجه جدی تر به بیماران و اقلیت دگرباش عاطفی داریم نیز به لحاظ روانی سالم تلقی نخواهیم شد.
در حالی که افراط گرایی های سیاسی جنگ های بی دلیل و گزارش های فقر کودکان در سراسر جهان همواره ادامه دارد طبیعی است که ناخشنود باشیم، اگر بایدها درست و بجا باشند شاید منطقی تر باشد که بگوییم «باید» بیشتر وقت ها شاد نباشیم و نیز بخش خوبی از عمر خود در بزرگسالی را با افسردگی بگذرانیم.