داستان «فانوس» درباره دو برادر است که در کودکی پدرشان را در آخرین سفر دریایی اش از دست می دهند. مادرشان از آن زمان، هرگز از خانه ای که ایوانی مشرف به دریا داشت نقل مکان نمی کند. او سال ها منتظر بازگشت شوهرش از همان درگاهی که برای آخرین بار رفته می ماند. به تدریج همسایه ها خانه های خود را ترک می کنند زیرا آب دریا بالا می آید و خانه ها یکی یکی زیر آب می رود. دو برادر تخته ای که مادر روی آن نشسته و انتظار می کشد را به پشت بام منتقل می کنند، آب دریا همراه با خرچنگ و سگ ماهی ها تا دیوار بالا می آید