لیلی مجیدی نویسنده ی جوان این رمان از زنی نوشته که در خانه ای کوچک دچار ماجراهایی بزرگ می شود. زنی که تنهایش گذاشته اند و حالا او می خواهد در لابه لای روزمرگی اش امیدی برای زندگی بیابد. این رمان با مشی ای رئالیستی نوشته شده و نویسنده اش با نگاهی دقیق به کوچه ها و آدم های ریز و درشت پیرامونش نگاه کرده است. برای همین است که قهرمان او چیزهایی ار می بیند که شاید در نگاهی عادی به چشم نیایند. لیلی مجیدی داستان یک زن تنها گذاشته شده را نوشته که می خواهد سرنوشتش را عوض کند. او نه مظلوم است، نه قهرمان، فقط دنیا با او خوب تا نکرده است. او باید خانه ای از آن خود داشته باشد، اتاقی از آن خویش و وقتی باران می بارد تازه فاجعه آغاز می شود...