این رمان که در شهر ساحلی اوران، الجزایر در دهه 1940 می گذرد، راه های مختلفی را نشان می دهد که در آن بشریت به تهدید فوری مرگ پاسخ می دهد. مبارزه شهر با یک طاعون وحشیانه ، توانایی انسان برای خیر را آشکار میکند، همانطور که توانایی انسان برای شر، ضعف و بیعملی را آشکار میکند. کامو در حال بیان یک بیانیه اخلاقی متمایز است که از چیزی که او بهعنوان ماهیت ذاتا خوب ما میپندارد، در واقع تجلیل میکند. ما باید به دیگران کمک کنیم، حتی اگر به معنای به خطر انداختن مرگ خودمان باشد. و ما باید این کار را انجام دهیم نه به این دلیل که توسط یک قدرت برتر تعیین شده است، بلکه به این دلیل که انجام نیکوکاری ما را انسان می کند.