(( فریبا )) پزشک است و با مادرش زندگی می کند. او در داستان حاضر ما را باگذشته مادرش آشنا می سازد. (( فریبا )) شش سال داشت که پدر و مادرش از هم جدا شدند. او پس از آن با پدرش زندگی جدیدی را آغاز کرد. مدتی بعد پدر (( فریبا )) با زنی به نام (( پروین )) ازدواج می کند. (( پروین )) نسبت به (( فریبا )) بدرفتاری کرده محیط خانه را برای او ناامن می سازد. با وجود این سال های نوجوانی (( فریبا )) به سرعت طی می شود. او در هفده سالگی با (( سامان )) آشنا می گردد. (( سامان )) به دنبال همسری است تا با او به خارج برود. سرانجام (( فریبا )) برای فرار از مشکلات زندگی با (( سامان )) ازدواج می کند غافل از این که....