چند قرنی است که اسکندر مقدونی را چون چماقی بر سر ما ایرانیان میکوبند و ما را تحقیر میکنند. عظمت سرزمین ما و شکوه مردان هخامنشی را به سخره میگیرند و زیر سؤال میبرند. دروغ آنها چنین است : شخصی به نام اسکندر مقدونی از آن سوی دنیا آمد، داریوش سوم را کشت، ایران را به تصرف خود درآورد و تخت جمشید را به آتش کشید. دشمنان ما این دروغ را ترویج دادهاند، آنطور که بسیاری از سر ناآگاهی آن را پذیرفتهاند و در ترویج آن میان نسلهای این سرزمین کوشیدهاند. در طی شصت سال گذشته، مردانی وطنپرست قد علم کردهاند و برای زدودن این دروغ از چهرۀ ایران، کوششها نمودند. سعی آنها برای این بود تا ثابت کنند اسکندر مقدونی دروغی بزرگ است که به تاریخ ما الصاق شده تا ملتی بزرگ را حقیر و کوچک کند.
کتابی که برابر شماست، شامل دو بخش است.
1 – بازگشایی افسانۀ اسکندر مقدونی
2 – اسکندر هخامنشی
در این کتاب کوچک، به موضوعاتی برای رسوایی دروغگویان پرداخته شده است. نویسندۀ این کتاب بین سالهای 1373 تا 1383 در مجلۀ در آستانۀ فردا به مدت ده سال برای پاک کردن این دروغ از تاریخ ایران کوششهای فراوانی کرده است. بسیاری دیدگاه او را پذیرفتند و بسیاری بهخاطر منافع فردی آن را رد کردند. مقالات و پژوهشهایی که در طی ده سال در آن مجله صورت گرفت، میبایست به صورت کتابی مدون ارائه شود تا از یادها نرود و فراموش نشود.
این کتاب نخستین دفتر است که تقدیم وطنپرستان واقعی میشود. هخامنشیان و پادشاهانش جهان باستان را در اختیار داشتند. تمدن و فرهنگ را آنان پایهگذاری کردند و غرب که نمیخواست بپذیرد تمدن کنونی جهان مدیون ایرانیان است، با جعل تاریخ و دستکاری در وقایع تاریخی، برای فرو گوفتن بزرگی ایرانیان، افسانۀ اسکندر مقدونی را آفرید و با نوشتن دهها کتابِ سراسر دروغ و نیرنگ و ساختن فیلمهای سینمایی و مستندهای فراوان، آن را بهعنوان واقعیت تاریخی به همگان حتی ایرانیان قبولاند. در سال 1373 انتشار مجلۀ در آستانۀ فردا این سکوت را شکست و عدهای از جوانان وطنپرست با راهاندازی این مجله، بر این دروغ حملهور شدند. اینک این آتش نهفته دوباره شعلهور میشود تا افسانۀ منحوس و زشت و دروغین اسکندر مقدونی را که سایۀ شوم آن سالهاست بر سر ملت ایران افتاده است، به زبالهدان تاریخ بیفکند تا ایرانیان بدانند و آگاه شوند تخت جمشید به دست اسکندر نامی ویران نشده است. تا بدانند سلسلۀ هخامنشیان به دست یک بیگانۀ دروغین فرو نپاشیده است. این کتاب میتواند به آنانی که خون نیاکانشان در رگهایشان جاری است، راه را نشان دهد. سرنخهایی برای دستیابی به حقیقت در اختیارشان گذارد تا این بت دروغین غرب را فرو بریزند. باید با عزمی جزم، کمر همت بست تا عظمت ازدسترفته را بازیافت. درود بر نیاکان پرشکوه ما، درود بر آنانی که با عشق به ایران نفس میکشند و میکوشند تا خورشید حقیقت بر تاریکیهای جهل و نادانی بتابد.