چشم شان به جوانی ده سازده ساله افتاد که جامه ی روستایی به تن داشت و زیر درختی خفته بود. خدمت گاری روانه کردند تا پسرک را بیدار کند، و چون بیدار شد، از او پرسیدند که از کجا می آید و چه پیش آمده که در چنان جای پرت افتاده ئی خوابیده و...