Close
(0) سبد خرید شما
شما هیچ موردی در سبد خرید خود ندارید
دسته بندی ها
    Filters
    امکانات
    جستجو
    مترجم: حسن ملکی

    کتاب آژیر بی صدا

    60٬000 ریال
    صحنه اتاقی از یک هتل است
    شابک: 9786002296368
    ناشر: چشمه
    وضعیت موجودی: موجود نیست
    تاریخ تحویل: 3 تا 5 روز

    در دیواری کوتاه، دو پنجره، تخت خوابی بین دو پنجره. میز تلفن در یک سر تخت خواب، و میز آرایش نزدیک طرف دیگر آن است. در دیوار سمت راست دری به راه رو باز می شود، نزدیک این در یک صندلی است. در دیوار سمت چپ دری است که به اتاقی دیگر راه دارد؛ نزدیک این در میزی کوچک است و دو صندلی. اد و باب روی صحنه اند. اد پالتویش را می پوشد که پرده بالا می رود. هردو جلوی در راه رو اند. اد: باب، از دیدن تون واقعا خوش حال شدم. باب: من هم از دیدار شما خوش حال شدم. اد: آن قدر کم به شهر می آیید که فرصت نمی کنم. باب: خوب، شما که خودت می دونی، سفر کاری معمولا جز دردسر چیز دیگه ئی نیست. اد: دفعه ی بعد باید بیایید خونه ی من. باب: خیلی دل م می خواد بیام. اما این سفر رو مجبور بودم تو هتل بمونم. اد: متوجه ام. به هرحال، سلام من رو به خانم ت برسون. باب: [یاد چیزی می افتد.] آه، راستی، اد. یک دقیقه اگر ممکن ئه. اد: چی شده؟ باب: می خواستم یک چیزی به تون نشون بدم. [به طرف میز می رود. یک لوله ی اوزالید از کشوی آن بیرون می آورد.] می دونستید می خوام ساختمان بسازم؟ اد: [به دنبال اش به طرف میز می رود.] خونه؟ باب: آره. [ضربه ئی به در راه رو.] بفرمایید. نقشه ها را پهن می کند. همین دی روز گرفتم شون. اد: [می نشیند.] خوب. خیلی خوب ئه! ضربه تکرار می شود بلندتر. هردو مرد این بار به در نگاه می کنند. باب: بفرمایید! بفرمایید تو! پیک هتل: [داخل می شود.] آقای بارکلی؟

    مشخصات محصول
    تعداد صفحه15
    نوبت چاپ1
    نوع جلدشومیز
    قطعپالتویی
    سال انتشار1397
    مشخصات محصول
    تعداد صفحه15
    نوبت چاپ1
    نوع جلدشومیز
    قطعپالتویی
    سال انتشار1397