در کتاب اول از مجموعهی آمیتیس بیکله، آمیتیس بهخاطر پیدا کردن حباب سخنگو این توانایی را پیدا میکند که هیولاهای بدترکیبی را ببیند که در ساختمان نیمهکارهی کناری خانهشان وجود دارند. هیولاهایی که انگار از خوابهای او بیرون آمدهاند؛ آمیتیس دیگر از آنها نمیترسد برعکس رییس هیولاها که از او میترسد.
در کتاب دوم با عنوان فرعی معلم پرنده، فضای داستان از خانه به مدرسه تغییر میکند و پای شخصیتهای تازه به ماجراهای آمیتیس باز میشود؛ هیولاها با آمیتیس وارد سرویس مدرسه شده و سر از کلاس درس درمیآورند و مجذوب خانم نوده، معلم متفاوت آمیتیس میشوند و....