رضوانی در سال ۱۹۲۸ در ایران بهدنیا آمده است، از پدر ایرانی و مادر روسی. پدر که در ایران با تئاتر سروکار داشته و کتابی نیز به فرانسه دربارۀ تئاتر ایران نوشته بود در یکسالگی او را به پاریس برده و کودکی این پسر زیر دست زنان گوناگون در پانسیونهای مهاجران روسی گذشته است. در پانزدهسالگی از یکی از این پانسیونها فرار کرد و به زندگی هنری روی آورد. نخست به نقاشی پرداخت و موفقیتی هم کسب کرد. اما استعداد واقعی او در نویسندگی بود که بروز کرد. رضوانی هنرمند و نویسندۀ متعهدی است. خود او دراینباره میگوید: «اگر نقاشی، نویسندگی یا تعهد سیاسی را بهعنوان ثمرۀ کشش مشترکی درنظر بگیریم که عدهای با ایجاد موقعیتهای خاص به تحقیر آن پرداختهاند، من بین نوعی نقاشی، نوعی ادبیات یا نوعی تعهد سیاسی مرزی نمییابم.» و همین احساس تعهد سبب شده است که هرگز به سرنوشت زادگاه خودش و آنچه در ایران میگذشت بیاعتناء نباشد. دربارۀ مقام رضوانی در ادبیات فرانسه کافیست آنچه چند سال پیش «فرناندو آرابال» به خود من گفت نقل کنم. «آرابال» میگفت: «تئاتر فرانسه ارزش امروزی خود را مدیون نمایشنامهنویسانی است که همه خارجی هستند: یونسکو اهل رومانی است، بکت ایرلندی است، من اسپانیایی هستم و رضوانی ایرانی است.» آمریکازدهها رمان طنز بسیار کوچکی است که در آن رویا و واقعیت درهم میآمیزد.
از مقدمۀ مترجم