آیهان و دلارام، بههمراه تعدادی از دانشجویان پزشکی ایران به کشور ژاپن اعزام شدند و این آغازی بود برای جوشش عشقی که در سراشیبی سقوط قرار گرفته بود. اما این روزهایی که عشق از هر طرف سمتشان کشیده میشد، عدهای ناشناس، با تسلط به اتفاقات خوابگاه و دسترسی به اطلاعات آنها دلارام را تهدید کردند که اگر زودتر به ایران باز نگردد و از آیهان دور نشود، آیهان کشته خواهد شد. اینجا بود که سرگردانی در عشق و تردید برای ماندن و رفتن، او را بین دوراهی تصمیمگیری قرار داد. در آشفتهبازاری که عشق به راه انداخته و در این میان هم عدهای چوب لای چرخ عشق میگذاشتند، کرونا با شتاب جهان را فرا گرفت و روزگار دلارام و سرنوشت عشقشان بار دیگر دستخوش تغییر و چالش شد. در کشاکشی که کرونا و عشق تنگاتنگ هم به راه انداخته بودند، دلارام ناخواسته با گروه احتکار داروهای کرونا و قاچاقچیان دارو روبهرو و توسط یکی از اعضای باند زندانی شد، اما حین خروج او از کشور مشخص شد تمام این دسیسهها کار کسی نیست جز..